下载 PDF
返回故事列表

مرغ و عقاب 母鸡和老鹰

作者 Ann Nduku

插图 Wiehan de Jager

译文 Abdul Rahim Ahmad Parwani (Darakht-e Danesh Library)

配音 Abdul Rahim Ahmad Parwani

语言 阿富汗波斯语

级别 3级

将整故事念出来

播放速度

自动念故事


بود و نبود، مرغ و عقابی بودند که با هم دوست شده بودند. آن‌ها در صلح و صفا با همه‌ پرنده‌گان دیگر زنده‌گی می‌کردند. هیچ کدام از آن‌ها نمی‌توانست پرواز کند.

很久很久以前,母鸡和老鹰是好朋友。他们和其他的鸟儿住在一起,相安无事,但是他们都不会飞。


یک روز، قحطی وخشک‌سالی زمین را فرا گرفت. عقاب مجبور بود مسافت زیادی را برای پیدا کردن غذا راه برود. او خیلی خسته بازگشت. عقاب گفت “باید راه آسان‌تری برای سفر وجود داشته باشد!”

有一天,他们住的地方发生了饥荒。老鹰要走很远很远的路才能找到食物。她回来的时候看起来非常疲倦。老鹰说:“这样走太累了!肯定有一种更省力的方法。”


بعد از یک شب خواب راحت، مرغ فکر هوشمندانه‌ای داشت. او شروع به جمع کردن پرهای ریخته شده از تمام دوستان پرنده‌اش کرد. سپس گفت، “بیایید تمام پرها را به هم بدوزیم روی پرهای خودما. شاید این کار، مسافرت کردن را آسان‌تر کند”.

母鸡饱饱地睡了一觉,想到了一个好主意。她开始搜集其他鸟儿掉下来的羽毛,说:“让我们把这些羽毛都缝在我们身上吧,也许这样我们走路就不吃力了。”


عقاب تنها کسی بود که در روستا سوزن داشت، بنابراین اول او شروع به دوختن کرد. او برای خودش یک جفت بال زیبا درست کرد و بالای سر مرغ پرواز کرد. مرغ سوزن را قرض گرفت، ولی خیلی زود از دوختن خسته شد. او سوزن را رها کرد وآن را روی الماری گذاشت و به آشپزخانه رفت تا برای کودکانش غذا آماده کند.

老鹰是村庄里唯一一个有银针的,所以她第一个开始缝羽毛。她给自己做了一双非常漂亮的翅膀,做完之后,在母鸡头上飞来飞去。母鸡问老鹰借了针,但她很快就厌烦了缝纫。她把银针留在柜子上,跑到厨房里,给她的孩子做饭。


ولی، بقیه پرنده‌ها عقاب را در حال پرواز دیده بودند. آن‌ها از مرغ خواستند که سوزن را به آن‌ها قرض دهد تا بتوانند برای خودشان هم بال درست کنند. خیلی زود پرنده‌گان در همه جای آسمان به پرواز درآمدند.

其他的鸟儿看到老鹰飞得又高又远,非常羡慕。他们问母鸡借了银针,这样他们也可以给自己做翅膀了。过了不久,其他的鸟儿也都能上天飞翔了。


وقتی که آخرین پرنده، سوزن قرض گرفته را برگشتاند، مرغ آنجا نبود. بنابراین کودکانش سوزن را گرفتند و شروع به بازی با آن کردند. وقتی که از بازی خسته شدند، سوزن را در بین ریگ‌ها انداختند.

当最后一只鸟儿归还银针的时候,母鸡不在家。她的孩子拿走了银针,玩来玩去。他们玩厌的时候,就把银针落在了沙地里。


بعد از آن بعد از ظهر، عقاب برگشت. او سوزن را برای نصب کردن پرهای افتاده در طول سفرش خواست. مرغ روی الماری را نگاه کرد. آشپزخانه را هم نگاه کرد. حویلی را هم دید، ولی سوزن گم شده بود.

那天下午,老鹰回来了,她问母鸡要回自己的银针,因为她要修补一些松散的羽毛。母鸡找遍了柜子、厨房和后院,都找不到银针。


مرغ از عقاب خواهش کرد، “فقط یک روز به من فرصت بده”. بعد از آن تو می‌توانی بالت را پابرجا کنی ودوباره برای به دست آوردن غذا پرواز کنی. عقاب گفت، “فقط یک روز دیگر”. “اگر نتوانستی سوزن را پیدا کنی، تو باید یکی از چوچه‌هایت را در ازای آن به من بدهی.”

母鸡求老鹰:“再给我一天吧!明天你就能修补翅膀,飞着去找食物了。”老鹰说:“好,就一天。如果你找不到银针的话,你就要把一个孩子给我作为补偿。”


وقتی عقاب روز بعد آمد، مرغ را در حال زیرو رو کردن ریگ‌ها دید، ولی خبری از سوزن نبود. بنا براین عقاب به سرعت پرواز کرد ویکی از چوچه‌ها را گرفت. وآن را با خود برد. بعد از آن همیشه، هر موقع سر و کله‌ی عقاب پیدا می‌شود، مرغ را در حال زیرورو کردن ریگ‌ها برای پیدا کردن سوزن می‌بیند.

第二天,老鹰来了,她看到母鸡正在沙地里翻来翻去,但是银针还是没有找到。老鹰从天上俯冲下来,抓了一只小鸡就飞走了。从那以后,无论老鹰什么时候出现,她都看到母鸡在沙地里找银针。


هر موقع سایه‌ی‌ بال‌های عقاب بر زمین می‌افتد، مرغ به چوچههایش اخطار می‌دهد، “از زمین خشک و بی آب وعلف دور شوید.” چوچه‌ها جواب می‌دادند، “ما احمق نیستیم. ما فرار می‌کنیم.”

当母鸡在地上看到老鹰的影子时,她就警告自己的孩子:“快躲起来!别呆在这空旷干燥的地上。”孩子们回答她说:“我们不是傻瓜,我们会跑的。”


作者: Ann Nduku
插图: Wiehan de Jager
译文: Abdul Rahim Ahmad Parwani (Darakht-e Danesh Library)
配音: Abdul Rahim Ahmad Parwani
语言: 阿富汗波斯语
级别: 3级
出处: 原文来自非洲故事书Hen and Eagle
共享创意授权条款
本着作系采用共享创意 署名 3.0 未本地化版本授权条款授权。
选项
返回故事列表 下载 PDF