下载 PDF
返回故事列表

خروس و هزارپا 鸡和千足虫

作者 Winny Asara

插图 Magriet Brink

译文 Marzieh Mohammadian Haghighi

配音 Nasim Peikazadi

语言 波斯语

级别 3级

将整故事念出来

播放速度

自动念故事


خروس و هزارپا با هم دوست بودند. ولی همیشه با هم در حال رقابت بودند. یک روز تصمیم گرفتند با هم فوتبال بازی کنند تا ببینند چه کسی بهترین بازیکن است.

鸡和千足虫是好朋友,但是它们又互相竞争。有一天,它们决定进行一场足球比赛,看看谁是最棒的球员。


آنها به زمین فوتبال رفتند وبازیشان را شروع کردند. خروس سریع حرکت می‌کرد ولی هزارپا سریعتر بود. خروس توپ را به دور پرتاب می‌کرد ولی هزارپا به دورتر. خروس شروع به بداخلاقی کرد.

它们去了球场,开始比赛。鸡跑得飞快,但是千足虫跑得更快。鸡把球踢得很远,但是千足虫踢得更远。鸡开始有点闷闷不乐。


آنها تصمیم گرفتتند که یک شوت پنالتی بزنند. اول، هزارپا دروازه بان شد. خروس فقط یک گل زد. بعد نوبت خروس شد که در دروازه بایستد.

最后,它们决定来一场点球大战。第一轮中,千足虫当守门员,鸡只拿到了一分。然后,在第二轮中,鸡做守门员。


هزارپا به توپ ضربه زد و گل زد. هزارپا توپ را دریبل زد و گل زد. هزارپا با سرش به توپ ضربه زد و گل زد. او در نهایت پنج گل زد.

千足虫猛地一踢,球进了。千足虫运球飞快,又进了一球。千足虫跳起来,打了个头球,又得了一分。千足虫一共得了五分。


خروس از اینکه بازی را باخته بود خیلی عصبانی بود. او بازنده ی خیلی بدی بود. هزارپا شروع به خندیدن کرد چون دوستش شروع به نق زدن کرد.

鸡输了,它很生气。千足虫哈哈大笑,因为它的朋友输了球,就无理取闹。


خروس خیلی عصبانی بود در حدی که نوکش را کاملا باز کرد و هزارپا را قورت داد.

鸡生气极了,它张开嘴,一口把千足虫吞了下去。


هنگامی که خروس داشت به خانه می‌رفت، مادر هزارپا را دید. او پرسید، «تو پسرم را دیده ای؟» خروس هیچ جوابی نداد. مادر هزارپا نگران شده بود.

鸡回家的路上,遇到了千足虫妈妈。千足虫妈妈问它:“你看见我的孩子了吗?”鸡什么都没说,千足虫妈妈很担心。


درآن هنگام مادر هزارپا صدای ظریفی را شنید. صدایی گریان: «کمکم کن مامان!» مادر هزارپا به اطراف نگاه کرد و با دقت گوش کرد. صدا از درون شکم خروس می‌آمد.

千足虫妈妈突然听到了一阵微弱的声音:“快帮我,妈妈!”千足虫妈妈看了看周围,仔细地听着,声音是从鸡身体里传出来的。


مادر هزارپا فریاد زد، «از قدرت مخصوصت استفاده کن فرزندم!» هزارپاها می‌توانند بوی بد و مزه ی وحشتناکی به وجود آورند. خروس احساس کرد که دارد حالش بد می‌شود.

千足虫妈妈大喊道:“快用你神奇的能力!”千足虫会产生一种很难闻的味道,会让鸡觉得很恶心。


خروس آروغ زد. بعدا دوباره قورت داد و تف کرد. بعد عطسه کرد و سرفه کرد. و سرفه کرد. هزارپا چندش آور بود.

鸡打了一个嗝,咕噜咕噜要吐了,又是打喷嚏又是咳嗽。千足虫太恶心了!


خروس آنقدر سرفه کرد تا هزارپا از دهانش بیرون آمد. مادر هزارپا و بچه اش به بالای درخت خزیدند تا مخفی شوند.

鸡不停地咳嗽,直到把千足虫从胃里咳了出来。千足虫妈妈和孩子赶紧爬上树,藏了起来。


از آن زمان به بعد، مرغ ها وهزارپاها با هم دشمن شدند.

从此以后,鸡和千足虫就变成了敌人。


作者: Winny Asara
插图: Magriet Brink
译文: Marzieh Mohammadian Haghighi
配音: Nasim Peikazadi
语言: 波斯语
级别: 3级
出处: 原文来自非洲故事书Chicken and Millipede
共享创意授权条款
本着作系采用共享创意 署名 3.0 未本地化版本授权条款授权。
选项
返回故事列表 下载 PDF